حدیث نفس خوشبختی وبلاگ حلوای با نمک

نه که فکر کنید مازراتی سوار می شم و ویلای ددی تو نمک آبرود 10 میلیارد پولشه. نه اینکه خیال کنین سالی ده بار می رم خارجه و بیشتر اونطرف آبم تا این طرف آب. نه که توهم بزنین هزارتا جی اف ناز نازی دارم لب شتری و چونه گونه عملی که صبح با 500 تاشونم و شب با 500 دیگه. یا اینکه چشام رنگی و موهام صاف و پوستم برنزه است. نه ، هیچکدوم از اینا نیست. من خوشبختم برای اینکه ...

برای اینکه هستند تو دنیا کسایی که منو فقط به خاطر خودم بخوان یعنی پدر و مادرم (البته اینکه کسی رو فقط به خاطر خودش بخوای که نمیشه ... حتما شما یه نفعی داری این وسط میبری ولی اگه حالت ایده آل را فرض کنیم نزدیکترین کس به اون حالت میشن پدر و مادر). و خیلی این حس خوبیه !!!

من خوشبختم چون سالمم و هر سال و هر ماه و هر روز نمی خوام  با درد دسته پنجه نرم کنم ، نمی خوام مزاحم دیگران باشم و سربار ، نمی خوام کلی پول بدم فقط واسه اینکه قلبم یکم محکم تر بتپه یا پوستم ریز ریز نشه بریزه . نمی خوام پشت در مطب دکترهای پولکی این دوره زمونه بشینم و اونام جوری باهام برخورد کنن که انگار من یه تیکه پهنم که از کون یه گاو افتاده و حتی نگاه کردن بهم چندشناکه و دکتر بی معرفت داره لطف میکنه همینکه باهاش حرف میزنم !

خوشبختم چون همسری دارم که اگرچه خیلی تو سر و مغز هم می زنیم، اما مثل کوه پشت هم ایستادیم. درسته که خیلی وقتا همدیگر رو تحمل می کنیم ، اما به همدیگه خیانت نمی کنیم.

و خوشبختم به هزار و یک دلیل دیگه ...

و من تو زندگی دلایل خوشبختیم رو بیشتر می بینم  تا دلایل بدبختی ام. ... خدا روشکر.